دو پرنده یک پرواز

هرگز نمی میرد آنکه دلش زنده شد به عشق...ثبت است در جریده ی عالم دوام ما

دو پرنده یک پرواز

هرگز نمی میرد آنکه دلش زنده شد به عشق...ثبت است در جریده ی عالم دوام ما

دلم تنگ است...

..عزیزم (نازنینم)...تو جاده ی فدا شدن اون که هرگز نمی شه خسته منم....اونی که با صد امید و آرزو دل شو بسته به عشق تو منم....تا ندای عشق رسید بر من....شوق زندگی دمید بر من..

...می خوام تو دریای چشات تا جون دارم شنا کنم...می خوام حساب خودمو از عاشقا جدا کنم...فدا شدن برای تو دلیل زنده بودنه....می خوام عشق و جنون مو راهیه قصه ها کنم...

آخه تو پاک و نجیبی...تو یه احساس عجیبی...نکنه فرشته ای تو...

یه سلام عاشقونه با کلی معذرت خواهی نثار شما...

نمی دونم چه جوری شروع کنم ؟ بعد از بیش از یک ماه دوری از این کلبه ی کوچیک آخه چه جوری ؟...یادتون هست دفعه ی قبل چه جور آپ کردم ؟ پر از تشویش و نگرانی و ترس...دوست ندارم علت ننوشتنم رو تو این مدت بگم چون دوست ندارم ناراحتتون کنم و ناراحت کنم عشق خودم رو...این مدت خیلی اتفاق های ناجور واسم افتاد به غیر از دعا کردن هم کاری ازم بر نمی یومد که هنوزم پر از نگرانی ام...بذارین راحت صحبت کنم !

اون روزی که بهش گفتم از یه چیز متنفرم اونم گذر زمان...گفت واسه چی ؟....گفتم تنها چیزی که شاید زمانی بتونه ما رو از هم جدا کنه زمان...می دونین اون گفت چی ؟....گفت : حتی اگه خدا هم نخواد من تو رو می خوام....

آره من می ترسم از اون روزی که....می ترسم از اون روزی که از عشقم جدا شم نمی دونم چرا این حس لعنتی اومده سراغم ولی می دونم که من و عشقم با خیلی از مشکلات بزرگ تر از این مقابله کردیم این که سهله

این کلام عاشقونه رو این کلام ساده و صاف و صادق رو هر روز و هر لحظه با خودم یدک می کشم که به گذر زمان فکر نکنم فکر کنم هم همیشه موفق بودم...ولی نمی دونم گله کنم از این بنده های خدا یا بذارم که خدا گله مو بکنه !!!...آخه چرا ؟ مگه کجای فلسفه ی زندگی نوشتن عشق حرام عاشقی تعطیل ؟....خدایا خودت فرجی کن بر این بنده هات....

هر بار که می نوشتم بهانه ای در دست داشتم و به خاطر اون بهونه می نوشتم...آره امروز هم بهونه داشتم...<<< درسته که من و عشقم فرسنگ ها با هم فاصله داریم ولی گرمیه هرم نفس هامون هر کجا که باشیم به هم می رسه چون لحظه لحظه خاطراتمون با همه>>>....

این بار هم عشقم بزرگی شو به رخم کشید و گفت که می مانم تا ابد برای تو....تنها برای تو....زیاد دیگه حرف نمی زنم فکر کنم شعر خیلی راحت تر منظور آدم رو برسونه...این شعر رو خودش بهم داد یعنی بهم رسوند (!)....

راستی من امسال رفتم پیش دانشگاهی و کنکور دارم واسه این نمی تونم زیاد آپ کنم که امیدوارم ببخشینم....

داشت یادم می رفت از صدای جاودان عشقم هم تشکری کنم که با دادن این آلبومش تولدی دیگه رو برام رقم زد و امیدی دیگه بهم داد این شعری هم که اول نوشتم از ترانه ی عزیزمش بود.....امید ازت ممنونم.....

به امید وصال همه ی عاشق ها....در پناه حق

تا درودی دیگر بدرود....

کبوتری به دنبال پرواز

...دلم تنگ است...

...نمی دانم ز تناهیی پناه آرم کدامین سوی...

...پریشان حالم و بی تاب می گریم و قلبم بی امان محتاج مهر توست...

...نمی دانی چه غمگین رهسپار لحظه های بی قرارم من...

...به دنبال تو همچون کودکی هستم و معصومانه می جویم پناه شانه هایت را که شاید اندکی آرام گیرد دل...

...دلم تنگ است...

...و تنهایم و تنهایی به لب می آورد جانم...

...بیا تا با تو گویم از هیاهوی غریب دل که بی پروا...

...تلنگر می زند بر من و می گوید به من نزدیک نزدیکی...

...به دنبال تو می گردم به سویت پیش می آیم...

...چه شیرین است پر از احساس یک خوشبختی نابم...

...پر از امید سبز خواب دیدارم و می خوام که نامت رو به لوح سینه بنگارم...

...و نجوایی کنم در دل و گویم تا ابد :

......من دوســــــــــــــــــــــــــــــــتت دارم....

 

و فقط تو

 

نظرات 20 + ارسال نظر
مهری دوشنبه 17 مهر 1385 ساعت 04:10 ب.ظ http://www.missmehri.blogfa.com

چقدر میتونه زیبا باشه رویای با تو بودن ؟

مهری دوشنبه 17 مهر 1385 ساعت 04:11 ب.ظ http://missmehri.blogfa.com

یه سر به ما بزن عاشق

هدیه سه‌شنبه 18 مهر 1385 ساعت 12:28 ق.ظ

سلاااااااااااااااااااااام
چطوررررررررررررررری؟؟؟
بابا کجایی کم پیدا؟؟؟

هدیه سه‌شنبه 18 مهر 1385 ساعت 12:29 ق.ظ

به به...........
خیلی خوشحال شدم اووومدم دیدم کامنت گذاشتی و آپ کردی

هدیه سه‌شنبه 18 مهر 1385 ساعت 12:30 ق.ظ http://thinkandheart.blogfa.com/

امیدوارم به خواستت برسی .... هرچه زودتر
واست آرزوی موفقیت می کنم

هدیه سه‌شنبه 18 مهر 1385 ساعت 12:32 ق.ظ

خیلی خوشحالم...
وبلاگم رو روشن کردی :جیغ
من اهل قهر کردن و دلخور شدن نیستم
میدونم اگه بتونی کم نمیزاری پس همیشه منتظرتم دوست خوبم ... اگرم بگم قهر شوخیه جدی نیست
آخه کی دلش میاد با دوست خوبی مثل شما قهر کنه :چشمک

هدیه سه‌شنبه 18 مهر 1385 ساعت 12:33 ق.ظ

امیدوارم موفق بااااشی...
آرزومند آرزوهایت آبجی کوچیکه

هدیه سه‌شنبه 18 مهر 1385 ساعت 12:34 ق.ظ http://thinkandheart.blogfa.com/

باااااااااای بااااااااااااااای

ایمان چهارشنبه 19 مهر 1385 ساعت 03:25 ب.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

سلام عزیز
احوال شما؟
من آپم
منتظرتم

تینا وامین چهارشنبه 19 مهر 1385 ساعت 10:27 ب.ظ http://www.zolaleeshgh.blogfa.com


If one day you feel like crying.. call me
i don't promise you that I will make you laugh,
But I can cry with you

If one day you want to run away..
Don't be afraid to call me.
I don't promise to ask you to stay,
But I can run with you.

If one day you don't want to listen to anybody,
Call me..
I promise to be very quiet.

But,
If one day you call
and there is no answer..

Come fast to see me,
Perhaps I need you

مهری شنبه 22 مهر 1385 ساعت 04:36 ب.ظ http://www.missmehri.persianblog.com

سلام ... مرا به خاطر بسپار ...

www.missmehri.persianblog.com

هدیه پنج‌شنبه 27 مهر 1385 ساعت 12:38 ق.ظ http://thinkandheart.blogfa.com/

سلااااااااااااااااام
آره اووومدم به خبرررم...
چه خبرررری؟؟؟ :دی
الان میگم بابا چته چرا میزنی!!!
بـــــــــــــله..... من... من ... آره خود من... بازم من.... من ... من... من آپ کردم(آخیش راحت شدم)
یجوریم آپ کردم که خودمم نفهمیدم چی شد خلاصه اینکه برو بخون من منتظر کامنتای زیبات هستم ...
آرزومند آرزوهایت آبجی هدیه
راستی ایندفه نفر اووولم سوپرایز نداره :دی

ایمان پنج‌شنبه 27 مهر 1385 ساعت 11:02 ب.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

سلام عزیز
احوال شما؟
بلاگت خیلی ناز شده
خیلی ماهه
من هم آپ کردم
چرا دیگه بهم سر نمی زنی؟
موفق باشی

هدیه سه‌شنبه 2 آبان 1385 ساعت 05:17 ب.ظ http://thinkandheart.blogfa.com/

سلااااااااااام عیدت مبااارک

سپیده سه‌شنبه 2 آبان 1385 ساعت 05:58 ب.ظ http://the-bird.blogsky.com

سلام
چقدررررررررررررررررررررررررررررررررر عشق !!!!
نتیجه هم داره؟
خیلی دیر کردم.این روزا تنبل شدم.سرم شلوغ شده .اما همیشه یادت هستم.تو هم به یادم باش.
پرنده آپدیت شد.اگه سر بزنی خوشحالم می کنی.
«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»

وای شما ، دل به عشق اگر نسپارید
گر به ثریا رسید هیچ نیارزید
عشق بورزید
دوست بدارید

«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»
با یه شاخه گل سرخ منتظرتم
پر پروازم باش
موفق باشی…



<---||-|| P /^ R /^ N || ) E ---->

فرزاد پنج‌شنبه 4 آبان 1385 ساعت 09:53 ب.ظ http://petti.blogsky.com

روزگاری‌ یک‌ نگه‌، گرمای‌ صد آغوش‌ داشت‌ اشک‌ عاشق‌ مزّه‌ گل‌ چشمه‌های‌ نوش‌ داشت‌
یک‌ نوازش‌ می‌زد آتش‌ بر دل‌ هر بی‌قرار یک‌ سخن‌، پویائی‌ یک‌ بستر گل‌ پوش‌ داشت‌
خنده‌ها بوی‌ خوش‌ عشق‌ و محبت‌ داشتند چشمها گیرائی‌ یک‌ چشمه‌ خودجوش‌ داشت‌
ای‌ که‌ آغوشت‌ ز سردی‌ می‌زند پهلو به‌ غم‌ یاد آن‌ روزی‌ که‌ آغوشت‌ تب‌ آغوش‌ داشت‌

تو رو خدا بیا به این آوریل جون ما بگو که تنها نیس[ناراحت]
منتظرم

مهری شنبه 6 آبان 1385 ساعت 08:53 ب.ظ http://missmehri.persianblog.com

اگه دوستم داری دنبالم بیا

ستاره ی بی آسمون پنج‌شنبه 18 آبان 1385 ساعت 08:51 ق.ظ http://bia-2-del.blogfa.com/

سلام خوبین
من خیلی وقته لینک شما رو گذاشتم توی وبم
ولی وقت نکردم سر بزنم بهتون
یه داستان به قلم خودم نوشتم
خوشحال میشم بخونیدش
آپ هم کردین خبر بدین
منتظرم
یا علی

الهه پنج‌شنبه 18 آبان 1385 ساعت 03:58 ب.ظ http://elaheyebaran.blogsky.com

سلام
کم پیدا هستی
دیگه به ما سر نمی زنی
منتظرتم
بای

خوشه اشک پنج‌شنبه 25 آبان 1385 ساعت 05:28 ب.ظ http://rainiboy2.blogfa.com

یاران، غمم خورید، که غمخوار مانده‌ام
در دست هجر یار گرفتار مانده‌ام

یاری دهید، کز در او دور گشته‌ام
رحمی کنید، کز غم او زار مانده‌ام

یاران من ز بادیه آسان گذشته‌اند
من بی‌رفیق در ره دشوار مانده‌ام

در راه باز مانده‌ام، ار یار دیدمی
با او بگفتمی که: من از یار مانده‌ام

دستم بگیر، کز غمت افتاده‌ام ز پای
کارم کنون بساز، که از کار مانده‌ام

وقت است اگر به لطف دمی دست گیریم
کاندر چه فراق نگونسار مانده‌ام

ور در خور وصال نیم مرهمی فرست
از درد خویشتن، که دل‌افگار مانده‌ام

دردت چو می‌دهد دل بیمار را شفا
من بر امید درد تو بیمار مانده‌ام

بیمار پرسش از تو نیاید، به درد گو:
تا باز پرسدم، که جگرخوار مانده‌ام

مانا که بر در تو عراقی عزیز نیست
کز صحبتش همیشه چنین خوار مانده‌ام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد