فکر کنم که دیگه نه امیدی نه انگیزه ای و از همه مهمتر نه نفسی (!) واسه ادامه دادن نمونده باشه !
آره دیگه نمونده !...کم داره دل من سنگ صداتو....
دیروز داشتم آرشیو دو پرنده یک پرواز رو نگاه می کردم...کجا بودیم به کجا رسیدیم !
کلی دوست داشت اینجا کلی همسفر عشق ! نظراتشون بهم دلگرمی می داد واسه آهنگ سفر ! ولی از موقعی که یکی از کبوتر ها هم رفته اونها هم دیگه رفتند..........
پس کو اون عشق ؟
بدورد...........
٪٪٪
...به سرزمینی که گرچه تو نیستی اما خیال تو در آسمانش پر می زند...
...به آنجا که غروبش بوی رفتن تو و طلوعش رنگ بی بازگشتی توست... ...سرزمینی که همه جایش بوی غم دارد...
...اما عزیز دل می دانی که غم تو نیز آوای زیبای زندگی من است... ...آری من بی تو و در انتظار بازگشت محال تو ...
...به زندگی در این دنیا عادت کردم و تو چه خوب مفهوم عادت را می دانی... ...چون بیاد دارم روزی را که به من گفتی : به من عادت نکن... ...شاید آن روز باید به معنای این واژه می رسیدم...
...که تو مسافری و از شهر دل من کوچ خواهی کرد... ...تا همان ابدیتی که من در انتظارش نشسته ام...
...و تو چه زیبا معنای انتظار را می دانی . ...باز روزی را بخاطر دارم که گفتی : هرگز منتظر کسی نمان...
...و معنای این واژه همان سفر بی بازگشت تو بود... ...اما من از هر آنچه که خواستی به من بیاموزی تنها عادت و انتظار را آموختم...
...اما میدانی پشیمان نیستم . ...چون آنچه در مکتب تو آموختم مرا ماندنی کرد . مانده ام تا همیشه منتطر تو بمانم...
و فقط تو |