روز تولد من و روز پدر ! (آرزوی من اینست)

...دلم از بند عشق تو رها نیست...کسی این گونه به من آشنا نیست...یگانه همدم بی ادعایی...تو که با ناله ی من هم صدایی...غزل را می شود با تو سرودن...تو ای تنها دلیل زنده بودن من...دوستت دارم...

سلام و درود به همه ی دوستان گل خودمون

امیدوارم که حال همتون خوب باشه و زندگی به کام شما باشه

قصد زیاده گویی ندارم...فقط اومدم که خبری رو بنویسم...درست ۱۷ سال پیش تو چنین روزی بود که یه پرنده که از همون وقت هدفش پریدن با او بود به زمین اومد و زمین گیر اون شد...آره اون پرنده من بودم....و حالا اون پرنده بالغ شده و به عشقش هم رسیده و در کنار هم با هم دارند با هم زندگی رو به سر می برند به امید خدای خودشون و به امید خودشون...حالا اون پرنده که پر هاشو به واسطه ی عشق اون فرشته تک تک ساخته کسی جز...چیزی جز...اون فرشته نداره و نباید هم داشته باشه...چون اون فرشته یعنی هستی....عمر...امید....زندگی...و همه چیز پرنده کوچیک عاشق...

آره ما واسه پریدن با هم هنوز کلی کار داریم و باید عاشقانه هنوز با هم تا کنیم تا وقت پریدن...همین چند دقیقه پیش صدای اون تنها فرشته ی دنیا رو شنیدم و با هم حرف زدیم...مثل همیشه کم آوردن جفتمون جلوی هم مسهود بود ولی هر دوتایمون خوب می دونستیم که چرا ؟ نمی تونیم با هم حرف بزنیم...به هر حالی من صدای فرشته ی خودم و تنها خودم رو تو روز تولدم شنیدم...

۲ تا قول به هم دادیم تو روز تولدم...اولی رو که خودش گفت...دومی رو هم که من...٪٪٪

دیگه حرفی ندارم واسه تفضیل...فقط دو تا نکته رو بگم که...در مورد عکسی که گذاشتم فکر کنم عکس خودش گویا باشه !...در مورد شعر هم...این شعر از همون مجموعه شعریه که عشقم برای من نوشته بود حالا من یکیشون رو که خیلی خوشم ازش اومد به خودش تقدیم می کنم امیدوارم که اول از همه خودش خوشش بیاد و هم شما...درسته که کمی طولانیه ولی مطمئننم که خوشتون می یاد....

...خدایا...خدایا...به امید تو و خودمون زنده ایم...ازت ممنونم خدا...خدایا شکرت...

تا درودی دیگر بدرود

راستی دیدین چه اتفاق جالبی افتاد که روز تولد من شد روز پدر !!! حال کردین تو رو خدا ؟

فعلا...٪٪٪

کبوتری به دنبال پرواز

...آرزوی من اینست در سپیده ی شفاف...در دلت شوم مهمانی یک سپیده ی بی انصاف...

...آرزوی من اینست توی عصر طوفانی...قانعم کنی جوری که همیشه بمانی...

...آرزوی من اینست که تو مال من باشی...غیر ممکن ممکن تو محال من باشی...

...آرزوی من اینست با دو بال جادویی...روی چشم تو باشم مثل نور لیمویی...

...آرزوی من اینست که دو روز طولانی...در کنار تو باشم فارغ از پشیمانی...

...آرزوی من اینست که مثا یک سایه...سر پناه من باشی لحظه ی گریه...

...آرزوی من اینست که تو ساز من باشی...من نیاز تو باشم تو نیاز من باشی...

...آرزوی من اینست تو غزال من باشی...تک ستاره ی روشن در خیال من باشی...

...آرزوی من اینست در شبی پر از رویا...پیش ماه و تو باشم تا سحر لب دریا...

...آرزوی من اینست در تولدی دوم...مثل مه شوم در تو با همه وجودم گُم...

...آرزوی من اینست از سفر نگویی تو...تو هم آرزویی کن ؟ اوج آرزوی تو ؟...

...آرزو کن مرا...معنی اش کنی با عشق شعر سبز ماندن را...

...آرزوی من اینست مثل سیم یک گیتار...زیر دست تو باشم لحظه ی خوش دیدار...

...آرزوی من اینست مثل لیلی و مجنون...پیروی کنیم از عشق این جنون بی قانون...

...آرزوی من اینست در پگاهی از اسفند راهی سفر گردیم طبق رسم یک پیوند...

...آرزوی من اینست در شبی که تاریک است...تو بگویی از وصلی که لطیف و نزدیک است...

...آرزوی من اینست زیر سقف این دنیا...من برای تو باشم تو برای من تنها...

 

و فقط تو